تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 15:45 | نویسنده : MILAD
تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 15:41 | نویسنده : MILAD
تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 15:38 | نویسنده : MILAD

 چندسال پیش یک روز…

چندسال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.
ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ».

رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »!
گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس!پاشوبرو دانشگاه ».
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ……برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟
گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ».
رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟
گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! علاف! پاشو برو سر کار ».
رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ».
دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم».
برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ».
رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ».
برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستندگفتند باید متاهل باشی ».
گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ».
رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم».
گفتند:« باید متاهل باشی تا به توکار بدهیم ».
برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!



تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 15:33 | نویسنده : MILAD

 این معلم یک فرمول را با گچ بر روی تخته سیاه می نویسد

به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟ 

تا لود شدن کامل تصویر صبور باشید ...

فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک) www.taknaz.ir

.

.

.

.

..

.

فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک) www.taknaz.ir

 



تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 15:17 | نویسنده : MILAD
تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 14:57 | نویسنده : MILAD

 


به نظر شما قطار به کدام طرف داره حرکت می کنه ؟

 


 




تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 11:18 | نویسنده : MILAD

 


متن عاشقانه عشق یعنی...

عشق یعنی یك سلام و یك درود
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یك تبلور یك سرود
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یك شقایق غرق خون
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون كندن بدست
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پرزدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن



عشق یعنی یك تیمم یك نماز
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشك حسرت ریختن
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی مستی و دیوانگى
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی معنی رنگین كمان
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحطه های ناب ناب
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عكس یار
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی با جهان بیگانگى

                 


تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 11:16 | نویسنده : MILAD

 

سی تی اسکن مغزم

  



تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 11:14 | نویسنده : MILAD

 


چرا هر شب تورو دارم؟

چرا هر شب تورو دارم؟
بدون اینکه حتی یک نفس از من جدا باشی
چرا تو جاده گم می شم؟
بدون اینکه حتی یک نفس پیدا شی
چرا از بی تو می ترسم
همش دستات و می گیرم
تو ماه و بردی از شب هام
من از بی ماه، می میرم



واسه چی...
تو هنوز توی عمق ترانه ها می

واسه چی...
واسه چی...
توی هر نفسم تو هنوز باهامی
واسه چی...
مگه نه اینکه دستام و ول کردی
نذاشتی با تو دنیام و بسازم...
تو را هر شب به این جاده ی تاریک و نمناک
واسه چی... می بازم؟

چرا این جاده می پیچه؟
همه اش سمت یه بی راهه
چرا من از تو جا موندم؟
چرا دنیا پر از راهه؟
چرا دستامو ول کردی؟
چرا خواستی که تنها شم؟
نمی بینی که عمر من
مثه یه قصه کوتاهه
مثه یه قصه کوتاهه...

 



تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, | 11:9 | نویسنده : MILAD

 



تاريخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, | 12:29 | نویسنده : MILAD

 


اعتماد به نفس

توماس هیلر ، مدیر اجرایی شرکت بیمه عمر ماساچوست ، میو چوال و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است. هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و خیلی زود یک پمپ بنزین مخروبه که فقط یک پمپ داشت پیدا کرد.او از تنها مسئول آن خواست باک بنزین را پر و روغن اتومبیل را بازرسی کند.سپس برای رفع خستگی پاهایش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزین پرداخت.

او هنگامی که به سوی اتومبیل خود باز می گشت ، دید که متصدی پمپ بنزین و همسرش گرم گفتگو هستند. وقتی او به داخل اتومبیل برگشت ، دید که متصدی پمپ بنزین دست تکان می دهد و شنید که می گوید :” گفتگوی خیلی خوبی بود.”



پس از خروج از جایگاه ، هیلر از زنش پرسید که آیا آن مرد را می شناسد.او بی درنگ پاسخ داد که می شناسد.آنان در دوران تحصیل به یک دبیرستان می رفتند و یک سال هم با هم نامزد بوده اند.

هیلر با لحنی آکنده از غرور گفت :” هی خانم ، شانس آوردی که من پیدا شدم . اگر با اون ازدواج می کردی به جای زن مدیر کل، همسر یک کارگر پمپ بنزین شده بودی”.

” زنش پاسخ داد :” عزیزم ، اگر من با او ازدواج می کردم ، اون مدیر کل بود و تو کارگر پمپ بنزین .”

 چه احساسی داشتی وقتی خوندی اگه میشه

 

احساستو برام بگو ودر قسمت نظرات برام بنویس.

 



تاريخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, | 12:28 | نویسنده : MILAD

 


حرفام و باور کن...

حرفام و باور کن بد جور گرفتارم
هم بغض بارونم هر لحظه می بارم  
این بی قراری ها تقصیر چشماته
ای که نمی بینی تو قلب من جاته
حرفام و باور کن بی رنگ و بی نورم
از حس پروازم یک آسمون دورم
این خستگی هامو ای کاش که میدیدی
من بی تو پژمردم اما نفهمیدی
حرفامو باور کن حرفی بزن با من
این حس دلگیر رو با یک نگاه بشکن



این فاصله عشقو از یادت برده
اسمم به  دست تو  انگاری خط خورده
باور کنی یا نه  درگیر تقدیرم
یک روز از این روزها من بی تو میمیرم
باور کنی یا نه درگیر تقدیرم
یک روزازاین روزها من بی تو میمیرم
من بی تو میمیرم

دانلود آهنگ متن این نوشته من میگم از دستش ندید

 



تاريخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, | 12:24 | نویسنده : MILAD

 



نشد... نه نشد....

نشد یه قصری بسازم پنجرهاش آبی باشه
من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه
نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم
حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم
با همه التماس من نشد دیگه نره سفر
شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر
نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم
نه این که من نخوام برم نذاشت گل هارو ببینم
نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم
یکی می گفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم
اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, | 12:22 | نویسنده : MILAD

 


لعنت به من چه ساده دل سپردم

لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من، اگر واسش می مردم
دست من و گرفته و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
******
یکی بگه که ماه من کی بوده
مسبب گناه من کی بوده
سهم من از نگاه تو همین بود
عشق تو بدترین قسمت بهترین بود   
                                                        ******               تو دل باد من و عاشقم کرد
بین زمون و آسمون ولم کرد
یکی بگه چه جوری شد که این شد
سهم تو آسمون و من زمین شد
******
لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من، اگر واسش می مردم
دست من و گرفته و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد



تاريخ : چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, | 14:44 | نویسنده : MILAD

 می خوام دستات و بگیرم ببین واسه ی عشقت می میرم

دل تو دلم نیست دل من پیش تو گیره
دست خودم نیست دل من واست می میره

دل تو دلم نیست اون روزا دل بی قراره
دست خودم نیست طاقت دوری نداره


دل تو دلم نیست وقتی دستام و می گیری
گریم می گیره وقتی از پیشم تو میری

دست خودم نیست می دونم می خوام فدا شم
دل تو دلم نیست من می خوام مال تو باشم        
با تو من همیشه تو رویام بی تو من غرق تمنام
میخوام دستاتو بگیرم ببین واسه عشقت میمیرم

تو بیا همسفر من باش به فکر چشم ترم باش
میخوام همدم من تو باشی میمیرم اگه نباشی


توی قلب من همیشه جاته زندگیه من دو تا چشاته
خونه ی دلم با تو بهاره آسمون من پر از ستاره



تاريخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, | 12:15 | نویسنده : MILAD

   آپلود سنتر



تاريخ : جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, | 13:44 | نویسنده : MILAD

مرد ایرانی باهوش
  
هوش ایرانی یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت. وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ ۵۰۰۰ دلار داره کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره… و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش راکه دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت و ماشین به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد… خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت ۵۰۰۰ دلار + ۱۵٫۸۶دلار کارمزد وام راپرداخت کرد.
 


کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت “ از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم ” و گفت ما چک کردیم و معلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که ۵۰۰۰ دلار از ما وام گرفتید؟! ایرونی یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین ۲۵۰۰۰۰ دلاری رو برای ۲ هفته با اطمینان خاطر و با فقط ۱۵٫۸۶ دلار پارک کنم ! 


تاريخ : جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, | 13:41 | نویسنده : MILAD

 


دلم برایت تنگ می شود

دلم برایت تنگ می شود
گرچه اینجا نیستی
هر جا می روم
یا هر كار می كنم
صورت تو را در خیال می بینم
و دلم برایت تنگ می شود
دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ می شود
دلم برای همه چیز نشان دادن به تو تنگ می شود
دلم برای چشم هایمان تنگ می شود كه
پنهانی به هم دل می دادند
دلم برای نوازشت تنگ می شود
دلم برای هیجانی كه با هم داشتیم تنگ می شود
دلم برای همه چیزهایی كه با هم سهیم بودیم تنگ می شود

 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, | 9:47 | نویسنده : MILAD

 گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند…

.
.
.
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
.
.
.
کاش می شد زندگی را هم عوض کرد٬ مثل «چایی» وقتی که سرد می شود…
.
.
.
دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ،
تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ،
وقـتـی…
قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد
.
.
.
صداقت؟…. یادش گرامى…
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد…
مرام؟….. قطعه ی شهدا …
عشق؟ ….. از دم قسط…
واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟
.
.
.
آدمای دنیای من فعل هایی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد!
.
.
.
هوایت دستان سنگینی داشت، وقتی به سرم زد فهمیدم!
.

(۲۲) متن در ادامه مطلب…

یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود…



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 13 خرداد 1391برچسب:, | 14:30 | نویسنده : MILAD

  آپلود سنتر



صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 20 صفحه بعد

  • عجله
  • قالب بلاگفا
  • در بی نهایت